خاطرات یک سرباز عراقی
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم.
آوردنش سنگر من. خیلی کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد. گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی
کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد. با لحن فیلسوفانه ای گفت:
« سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»
+نوشته شده در پنج شنبه 94 خرداد 28ساعت ساعت 10:54 صبحتوسط علیرضا موسی لو |
نظر
برچسب ها: خاطرات یک سرباز عراقی، منتظر شهادت، جبهه
برچسب ها: خاطرات یک سرباز عراقی، منتظر شهادت، جبهه
شعری که آیت الله بهجت زیر لب زمزمه میکردند.
+نوشته شده در پنج شنبه 94 خرداد 28ساعت ساعت 10:52 صبحتوسط علیرضا موسی لو |
نظر بدهید
برچسب ها: شعری که آیت الله بهجت زیر لب زمزمه میکردند.، منتظر شهادت، امام زمان، منتظران ظهور
برچسب ها: شعری که آیت الله بهجت زیر لب زمزمه میکردند.، منتظر شهادت، امام زمان، منتظران ظهور
چه شد یاد شهیدان؟
گفتیم چه شد یاد شهیدان!؟
گفتند...
که یک کوچه به نامشان نکردیم مگر!؟
+نوشته شده در پنج شنبه 94 خرداد 28ساعت ساعت 10:48 صبحتوسط علیرضا موسی لو |
نظر بدهید
برچسب ها: چه شد یاد شهیدان؟، منتظر شهادت، شهدا
برچسب ها: چه شد یاد شهیدان؟، منتظر شهادت، شهدا
آرزویم را شهادت مینویسم
شهادت لباس تک سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید،
هر وقت به سایز این لباس تک سایز در آمدی ،پرواز می کنی،مطمئن باش
شهید سید مرتضی اوینی
+نوشته شده در پنج شنبه 94 خرداد 28ساعت ساعت 10:46 صبحتوسط علیرضا موسی لو |
نظر بدهید
برچسب ها: آرزوی شهادت، منتظر شهادت
برچسب ها: آرزوی شهادت، منتظر شهادت
Design By Ashoora.ir & Bi simchiمرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ